|
هم نوا 
| ||
|
پیوندهای مفید |
من کسی نبودم ... که تو چشمایِ هرکسی به راحتی نگاه کنم، ولی “تو” فرق داشتی... “تو” طرزِ نگاهت فرق می‌کرد... حالتِ چشمات فرق می‌کرد... رنگِ چشمات ... فقط و فقط خاصِ خودت بود... “تو” آرامشِ تویِ چشمات به همه‌چی می‌ارزید... اصلاً بگو ببینم ! مگه چند جفت چشمِ تیله‌ای ... توی این دنیا وجود داره .... که می تونه آرامشِ مطلق رو،... به ضربان‌هایِ نامنظمِ قلبِ من تزریق کُنه ؟ اصلاً مگه بازهم کسی هست ... که بتونه مثلِ “تو” با یه نگاهِ ساده، دلِ من رو به هیجان و لرزه بِندازه..؟!؟ جنابِ مادر چرا این قدر خاصی .... که شبیه و مانندت رو هیچ‌جا نمی تونم پیدا کنم چرا این قدر منحصر‌به‌فردی ... که حتی نمی تونم دلم رو به این خوش کنم که شاید، اتفاقی، یکی شبیه “تو” رو ببینم.شبیه تو وتووتو.!! به خدا این همه خاص و بی‌همتا بودن.. ... چون، هیچ‌جوره... هیچ‌چیزی ... نمی تونه تپش‌هایِ قلبِ منو... وقتی که بی‌قرارت میشَن رو آروم کنه.... بیا و مردونگی کن ... و.... [ پنج شنبه 103/6/1 ] [ 3:28 عصر ] [ شازده کوچولوماه شبهای من ]
|
درباره وبلاگ  گفت: بالاخره که فراموشش می‌کنی! اینجوری نمی‌مونه نفس عمیقی کشیدم و گفتم: یاد بعضی آدما هیچ‌وقت تمومی نداره با اینکه نیستن، با اینکه رفتن ولی هیچ‌وقت خاطره‌شون تموم نمیشه! گفت: ولی همین که نیستش کم کم همه چی تموم میشه.. گفتم: بودن بعضی از آدما تازه از نبودنشون شروع میشه.. |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ]
دانلود آهنگ | ||
